بالش بادی: نباید باشد همانگونه که شما فکر میکنید است}
شاید مهمترین حامی اشرافی وی، آرشیدوک رودولف (جوانترین فرزندِ امپراتور لئوپولد دوم) بود که در سال ۱۸۰۳ یا ۱۸۰۴ شروع به آموختن پیانو و آهنگسازی نزد وی کرد. در تابستان ۱۸۱۴، بتهوون برای اولین بار و پس از پنج سال کمکاری، یک سونات پیانو (شمارهٔ ۲۷، اپوس ۹۰) را آهنگسازی کرد. گفته میشود نوآوریها و بیان شدیدِ شخصی وی در کارهای این دوره کاملاً مشخص است، چنانکه «کوارتت زهی، اپوس ۱۳۱»، را در هفت موومان ساخت و به «سمفونی نهم» در آخرین موومان، حجم زیادی از نیروی گروه کر را به ارکستر اضافه کرد. بتهوون ۱۴ اثر خود، از جمله «تریو پیانو» (اپوس ۹۷) موسوم به تریوی آرشیدوک (۱۸۱۱) و میسا سولمنیس (۱۸۲۳) را به رودولف اهدا کرد. اعلام کرد طبق تحقیقات انجامشدهٔ دانشمندان بر روی دیانای پنج تار موی بتهوون که اطمینان داشتند معتبر است، وی دارای اختلال ژنتیکی در کبد بودهاست که در اواخر عمر به بیماری هپاتیت ب نیز مبتلا شدهاست و نتیجه میگیرند که این دو عامل همراه با نوشیدن زیاد الکل، میتواند دلایلی کافی برای مرگ بتهوون باشد. او در هنگام این بیماری یا به عبارت دقیقتر پس از بهبودی از این بیماری، باعث شد بهیاد آورد که موومان نیمهتمام و آهستهٔ کوارتت پانزدهم را باید بهخوبی تکمیل و به اتمام برساند، او این قسمت را «شکرگزاری مقدس» به الوهیت خواند.
وی از آن هنگام عاشق بتهوون شده بود و در ماه مه ۱۸۰۶، با یکدیگر نامزد شدند. دوستان و بازدیدکنندگان قبل و بعد از مرگ وی، چینهایی از موی او برداشتند که برخی از آنها نیز حفظ شدهاند و مورد تجزیه و تحلیل بیشتر قرار گرفتهاند؛ همانطور که قطعاتی از جمجمه نیز در هنگام بازبینی در سال ۱۸۶۲، برداشته شدهاست. با این حال در سال ۱۸۱۴، کنگرهٔ وین او را مایه افتخار اروپا دانست و در جشنهای با شکوهی که در این دوره برگزار میشد، بتهوون نقش زیادی داشت. همچنین در مدتی که کاسپار بیمار شده بود، بتهوون برای مراقبت از وی در سال ۱۸۱۵، متحمل هزینه زیادی شد و نتوانست برای مراقبت از خودش پولی داشته باشد. گوته به بتهوون اشاره میکند که بهتر است کناری بروند و به اشرافزادگان اجازهٔ عبور دهند. اشرافزادگان با دیدن بتهوون کنار میروند و راه را برای عبور او باز کرده و به وی ادای احترام میکنند.
آنها باید کنار روند و به ما احترام بگذارند». بتهوون هم از میان آنها عبور میکند و فقط کلاهش را به نشانهٔ احترام، کمی با دست بالا میبَرد. بتهوون و این کاردینال اتریشی با هم دوست شدند و ملاقاتهای آنها تا سال ۱۸۲۴ ادامه داشت. گوته هیچگاه دربارهٔ آثار بتهوون اظهار نظر نکرد و در عین حال مخالفتی هم از خود بروز نداد. بتهوون بر خلاف گوته، هیچگاه در خدمت اشراف وین نبود و بر این اعتقاد بود که «هنرمندان بهاندازهٔ اشراف قابل احتراماند». جولیتا گرچه معشوقهٔ بتهوون بود اما هیچگاه علاقهٔ جدی به وی نداشت و بعد از ازدواج سعی داشت از او به نفع بالش بادی کوهنوردی شوهرش بهره ببرد. برخی از حامیان اولیهٔ وی، از جمله شاهزاده لوبکوویتس و شاهزاده لیخنوفسکی، علاوه بر راهاندازی کارها و خریدن آثار منتشر شده، به وی دستمزد سالیانه نیز پرداخت میکردند. اما فقط آرشیدوک رودولف بود که سهم خود از این حقوق را در تاریخ توافق شده، پرداخت کرد. وی که مانند بسیاری از آهنگسازان آن دوره، آثاری با مضمونِ وطنپرستانه میساخت، این قطعات را برای سرگرمی سران دولت و دیپلماتهایی ساخت که در کنگره وین - که از نوامبر ۱۸۱۴ فعالیت آن آغاز شده بود - شرکت داشتند. بود. این اثر که طولانیتر و حجیمتر از هر سمفونی قبل از آن بود، در اوایل سال ۱۸۰۵ به اجرا درآمد اما با استقبال کمی روبرو شد.
همانطور که یک سیارک، بتهوون ۱۸۱۵ نام گرفت. پرترهٔ «کارل فان بتهوون» (۱۸۲۰) اثر یک هنرمند ناشناس. پس از درگذشت کاسپار در ۱۵ نوامبر ۱۸۱۵، بتهوون بلافاصله وارد یک درگیری حقوقی طولانی با همسرِ کاسپار، یوهانا فان بتهوون، شد که موضوع آن گرفتنِ سرپرستی کارل، فرزند کاسپار و یوهانا، پس از نه سالگی بود. جمعی از اشرافزادگان ویَنی از مقابل آن دو در حال عبور از همان کوچه بودند. گوته بتهوون را رها میکند و در گوشهای منتظر میماند تا اشرافزادگان عبور کنند. بتهوون در تپلیتسه با گوته که مایل بود با او آشنا شود، ملاقات کرد. اجرای این اثر مجدداً توسط ادارهٔ سانسور اتریش به تأخیر افتاد و سرانجام در نوامبر ۱۸۰۵ در خانههایی که بهدلیل جنگ ائتلاف سوم و اِشغال شهر توسط فرانسه، تقریباً خالی از سکنه بودند، اجرا شد. بتهوون یوهانا را بهدلیل مدیریت مالی و اخلاقی جزو والدین ناسالم قلمداد میکرد (او قبل از ازدواج با کاسپار، دارای یک فرزند نامشروع بود و محکومیت کیفری سرقت نیز داشت) و پیشتر موافقت کاسپار را برای حضانت تنها پسرش جلب کرده بود. آثار دوران میانیِ بتهوون جایگاه او را بهعنوان یک استاد، تثبیت کرد. هنگامی که جاهطلبیهای امپراتوری ناپلئون روشن شد، بتهوون عنوان صفحهٔ «سمفونی سوم» را در دست گرفت و نام بناپارت را با عصبانیت مخدوش کرد که سوراخی در کاغذ ایجاد شد. This data was cre ated by GSA Content Gene rator DEMO .